نجوا

یا صاحب کل نجوا

نجوا

یا صاحب کل نجوا

بسم الله الرحمن الرحیم


" یا صاحب کل نجوا "



نماز دروغین


سوره ی ماعون تصویری دقیق از انسان هایی را نشان می دهد که در باورشان تکذیب دین و روز جزا و حساب وجود دارد. اول تصویر فردی است که یتیمان جامعه را جفاکارانه می راند. ( یتیم کسی است که ولی و سرپرست خود را از دست داده است (مادی و معنوی) و راه رشد خود را گم کرده است.) این سوره جامعه ای را ترسیم می کند که افرادی دارد با سبک زندگی، به گونه ای که برای خود شأنیت موهومی قایل شده اند که هم به طور مستقیم یتیمان جامعه را می رانند و هم غیرمستقیم به گونه ای که خود یتیمان از ترس سرکوبی به چنین افرادی اصلا مراجعه نمی کنند.

سکانس دوم این تکذیب کننده ی دین و معاد عدم تمایل او به تشویق و فراهم آوردن زمینه لازم برای اطعام مسکینان جامعه است. ( مسکین کسی است که امکانات تحرک و رشد از او سلب شده است و حق اوست که طعام(مادی و معنوی) در اختیارش گذاشته شود تا رشد کند. ) خب کسی که رغبتی به چنین امری ندارد،مانع ایجادجریان و فرهنگ سازی برای سامان دادن به مسکینان جامعه خواهد بود.

سکانس سوم می رود سراغ "مصلین". باید دید چه نمازی بوده که نمازگزار را مورد "ویل" خداوند قرار داده است . از آیات قبل می توان فهمید که این فرد اهمیت و جایگاه نماز را درک نکرده است و خداوند چنین نمازگزاری را رسوا کرده چون نمازش یتیم پرور و مسکین زاست، "تنهی عن الفحشا والمنکر" نیست، بلکه نمازش تحت تاثیر فحشا قرار دارد و مراتب سهو و ریا در آن هست. فرد ریاکاریست که به جای رؤیت وجه الله، توجهش به دیگری و جلب توجه دیگران است.

تصویر آیه ی آخر فردیست که مانع رسیدن ضروریات و حداقل های حیاتی برای جریان زندگی است بخصوص در بعد معنوی که از رساندن افراد به ولیشان ممانعت می کند. در حقیقت بروزات اجتماعی سوره نمایانگر حال و هوای نماز مصلین سوره است. این نماز و آن بروزات معادل همدیگرند و یافتن هرکدام از این تابلوها خبر از وجود الباقی آنها می دهد. با چنین ترسیمی می توان گفت انسان های سوره در دوردست و ماورایی نیستند(هم مسکینان و یتیمان و هم مصلین جامعه).

سوره ماعون بعد از آسیب شناسی ها ، آدرس رهایی از آسیب ها را در واژه ی "مصلین" بیان می کند. کسی که توبیخ شده باید اصلاح بشود آن هم به وسیله نمازش. نمازگزاری که باید نمازش را درست کند: نمازی که اقامه اش موجب تشخیص حق و حفظ حدود و عدالت محوری در جامعه شود. نمازی که جامعه را از یتیمی و مسکنت برهاند البته این راه دو طرفه است و احقاق حقوق یتیمان و مسکینان جامعه نیز موجب رسیدن جامعه به نماز حقیقی می شود. رهبری جامعه به کسانی داده شود که نمازشان حقیقی ست و زمینه ساز فراهم شدن لوازم حرکت و جریان رشد زا در جامعه می شوند. جامعه ای که تمامی ارکانش اعم از یتیم و مسکین همانند ارکان نماز حقیقی حفظ می شوند و به سرمنزل مقصود که همانا اتصال به ولایت الهیست می رسند ...


نماز




۱۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ فروردين ۹۳ ، ۱۷:۱۴
فاطمه صالحی


بسم الله الرحمن الرحیم



صاحب کل نجوا


"ناس یا رب الناس؟؟؟"


طبیعت "ناس" انس گرفتن است , هم با خوبی و هم با بدی . مهم است با "چه" و "که" انس بگیرد. اگر این خصلت آگاهانه فعالیت کند دیگر تشویش و سرگردانی گریبانگیر کسی نمی شود. باید بدانیم چه ورودی از کجا بگیریم تا قلبی آرام و مطمئن داشته باشیم.

سوره ی ناس در این باره راه نشانمان می دهد. عینک "رب الناس" سلاح مراقبت نفس انسان است چشمی که همه جا خدا را می بیند و دیده ای که با رنگ خدا روشن می شود , روشنایی را از قلب خود باز می تاباند و راه رفتن خویش را نمایان می کند. انسان تا عاشق نباشد , همه ی کارها برایش سخت است و در معرض وسوسه قرار دارد . وسوسه یعنی غیر خدا دیدن و خدا را ندیدن , یعنی تاخیر در راه رسیدن به خدا و دور شدن از او و در نهایت هر تاخیری به تعطیلی می انجامد که این هدف نهایی وسوسه است .

عشق الهی حاصل تفکر توحیدی است , حاصل اینکه بدانیم عالم تجلیگاه جلوه خداوندی است و هر لحظه هر آیه ای حرفی از خدا به ما می گوید و راهی به سوی او نشانمان می دهد .    چه آرامش بخش است دانستن اینکه "ربی" داریم که عهده دار هدایتمان است , اینکه این عالم و متعلقاتش در حال حرکت به سوی مبداء آرامش و کمال هستند , اینکه برسیم به "لا اله الهی که دلپذیر است."

چه آرامش بخش است ...


۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ فروردين ۹۳ ، ۲۲:۴۷
فاطمه صالحی

بسم الله الرحمن الرحیم

"یا صاحب کل نجوا"

در آیه ی "إِنَّ الْانسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا وَ إِذَا مَسَّهُ الخَْیرُْ مَنُوعًا إِلَّا الْمُصَلِّینَ الَّذِینَ هُمْ عَلىَ‏ صَلَاتهِِمْ دَائمُون‏" انسان طبیعت است نه انسان فطرت.
مصلین که در این آیه استثنا شده‌اند، انسانی‌هایی هستند که نمازی را بجای می‌آورند که زبان حال فطرت است و این امر در نماز، از باب زبان حال است و مقام انسان، زیرا اگر استیلای فطرت بر طبیعت باشد، چنین است و گویی انسان در دورة انزوا و غروب فطرت یا پیش از تحرک و تسلط فطرت، در خاکدان طبیعت محدود است و یا به دلیل بی‌اعتنایی و بی‌توجهی به فطرت، چشمة وجود انسان که از مبدأ قدرت و حیات جوشیده، خشکیده است، زیرا هیچ موجودی بدون این جوشش، امکان پیدایش نداشته است. اکنون این آب که در چشمه گرد آمده، می‌توان به منزلة طبیعت، و مجرایی که چشمه را به منبع وصل کند، به منزله فطرت پنداشت. چگونه اگر گل و لای، مجاری را ببندد، چشمه به گودالی تبدیل می‌شود؛ این همان طبیعت انسان است. اگر از آب اندک گودال برداشته شود خشک می‌شود. اگر بر آن افزوده شود، فزونی می‌کند، زیرا گنجایش گودال، اندک است. گودال، بدون ارتباط با منبع اصلی، آلوده و ضایع شدنی، خشک شدنی و تمام شدنی است. اذا مسه الشر جزوعا و اذا مسه الخیر منوعا است. بین خشک افتادن و سرریز شدن گودال، یکی دو ظرف آب، بیشتر فاصله نیست. اما همینکه مجاری ارتباط با منبع، لایروبی شد و ارتباط دائم بین آب گودال و منبع آن برقرار شد، دیگر گودال، گودال آب نیست، چشمه و چاه است. اگر از آن برداشته شود،‌نه تنها کم نمی‌شود، بلکه گل و لای مجاری آن بهتر خارج می‌شود و ظرفیت چشمه افزایش می‌یابد. آب مانده از آن خارج شده و آب تازه فوران می‌کند. این برداشتن، هم به کمیت و هم به کیفیت آب چشمه می‌افزاید و اگر بر آب آن بیفزایی، بر اساس قانون ظروف مرتبط، آب بالا نمی‌آید، مگر آنکه منبع به تناسب آن، گسترده شود. چگونه منبع بی‌نهایت گسترده‌ای با افزایش آب‌های محدود، سرریز می‌کند؟ نماز، ارتباط انسان و خداست که فطرت در جهت ارتباط دائم با خداست. آنچه خواست دایمی فطرت است به هنگام نماز به زبان می‌آید که لاصلوه الا بحضور القلب. اگر نماز، زبان حال قلب باشد، نماز است و اگر تهی از آن باشد، نماز نیست بلکه صورت بی‌معنی است.

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۹ اسفند ۹۲ ، ۰۶:۴۵
فاطمه صالحی


بسم الله الرحمن الرحیم


"یا صاحب کل نجوا"


انسان موجودی دو مرحله ای


انسان موجودی دومرحله‌ای است. داستان ساحرانی که رویاروی موسی ایستادند، گواه وجود این دو مرحله در انسان است.

قَالُواْ لِفِرْعَوْنَ أَ ئنَّ لَنَا لَأَجْرًا إِن کُنَّا نحَنُ الْغَالِبِینَ قَالَ نَعَمْ وَ إِنَّکُمْ إِذًا لَّمِنَ الْمُقَرَّبِین‏……فَأَلْقَوْاْ حِبَالهَمْ وَ عِصِیَّهُمْ وَ قَالُواْ بِعِزَّةِ فِرْعَوْنَ إِنَّا لَنَحْنُ الْغَلِبُون‏»

حدود همت ساحران، اجرت است و بالاترین ارزش از نظر آنها، عزت فرعون است که به آن سوگند می‌خوردند. اما پس از مشاهدة بلعیده شدن ابزار آنان به وسیله عصای موسی؛ فَأُلْقِىَ السَّحَرَةُ سَاجِدِینَ قَالُواْ ءَامَنَّا بِرَبّ‏ِ الْعَالَمِینَ رَبّ‏ِ مُوسىَ‏ وَ هَارُون.

در این هنگام، فرعون اعتراض می‌کند که  قَالَ ءَامَنتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ ءَاذَنَ لَکُمْ  إِنَّهُ لَکَبِیرُکُمُ الَّذِى عَلَّمَکُمُ السِّحْرَ فَلَسَوْفَ تَعْلَمُونَ  لَأُقَطِّعَنَّ أَیْدِیَکُمْ وَ أَرْجُلَکمُ مِّنْ خِلَافٍ وَ لَأُصَلِّبَنَّکُمْ أَجْمَعِین.

در این حال، ساحران، مسئلة انقلاب الی‌الله را مطرح می‌کنند، و کشته شدن را پدیدة بی‌اهمیتی می‌دانند و تنها رضای خدا را مهم می‌شمارند.

در مرحلة پیش از انقلاب، اینگونه انسان بجز مزد، نمی‌خواهد و بجز توانمندی بیدادگران نمی‌بیند. اما پس از مرحلة انقلاب، بجز قدرت خدا نمی‌بیند و بجز رضای او نمی‌خواهد.

مشابه این مطلب کتاب تدوینی را انسان در شکوفایی جانداران چند مرحله‌ای می‌بیند. برای نمونه، کرم ابریشم با مرحلة کرمی و مرحلة پروانه‌ای بنگریم که نوعی انقلاب است. مرحلة پیله‌ای، واسطة بین دو مرحلة کرمی و پروانه‌ای است.

ساحران پیش از انقلاب، در مرحل کرمی و پس از انقلاب، در مرحله پروانه ای هستند. مرحله پیله ای آنها، تفکر قبل از سجده آنهاست.

باز قرآن می‌گوید: أَ فَلَمْ یَسِیرُواْ فىِ الْأَرْضِ فَتَکُونَ لهَمْ قُلُوبٌ یَعْقِلُونَ بهِا أَوْ ءَاذَانٌ یَسْمَعُونَ بهِا  فَإِنهَّا لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَ لَاکِن تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتىِ فىِ الصُّدُور اگر سیر در ارض، مرحلة پیله‌ای انسان پنداشته شود، داشتن قُلُوبٌ یَعْقِلُونَ بهِا...، مرحلة پروانه‌ای انسان بوده و دورة پیش از سیر فی‌الارض را که تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتىِ فىِ الصُّدُور باشد می‌توان مرحلة کرمی انسان پنداشت.



۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ بهمن ۹۲ ، ۱۲:۱۲
فاطمه صالحی

بسم الله الرحمن الرحیم

"یا صاحب کل نجوا"


"نباء عظیم"

آری عظیم است. مو ،لای درزش نمی رود این نباء پرعظمت. منتها نه هر کس را یارای درک آن باشد الا "لمن کان له قلب". بقیه را همین بس که بگو مگو راه بیندازند و بهانه بجویند و اختلاف کنند.
حال ببین خدای حکیم را که چگونه جواب میدهد به این قوم مسئله جو.
به قول مدرسه ای ها موضوع را باز می کند و از پایه تشریح می کند شروع می کند...
آقا،همین زمین،مهد است گهواره است مگر طفل تا ابد مهمان گهواره می ماند؟ قدری که پرورش یابد، ترکش می کند.
حالا شب و خوابت را ببین و پوشش و آرامش آن ها را حس کن،
حس هر روزت را بچش.
اصلا بر فرض که تا به حال روز و شب و خواب و بیداری برایت معنا نداشته است، دست کم دیگر ابر را و بارانی که در زمین فرورفته و دانه ای که سربرآورده را دیده ای .درک این رفتن و آمدن سخت است؟
این ها که گفتم خشت های اول اند که اگر کج بگذاریشان،دیوارت صاف می رود می خورد به "جهنم مرصاد"
و "قریب" باشد روزی که "قدمت یداه" خودت را ببینی  و نیاید از تو خطابی الا این که "یا لیتنی کنت ترابا".
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ بهمن ۹۲ ، ۱۴:۱۲
فاطمه صالحی


بسم الله الرحمن الرحیم


"یا صاحب کل نجوا"


تسائل یه معنی سوال پرسیدن از سر بهانه جویی و ایجاد اخنلاف است که از روش های کفار است و موجب ایجاد اختلاف و هرج و مرج در جامعه نیز میشود.


برای انسان حتی ظن و گمان به اینکه موجودات غایت دارند،کافیست که به سمت ایمان و تقوا سوق بگیرد.


انسان با دید غایت نگر به پدیده های اطراف و تاثیر گرفتن از غایت آن ها ،به درک غایت خود نزدیک می شود.


زمین یکی از پدیده هایست که غایتش مهاد بودن است انسان باید در آن تا موعدی مقرر پرورش می یابد و بعد با ترک آن  و بهمراه تاثیر از غایت آن در قیامت حاضر شود.


انسانی که نتوانسته در دنیا غایت نگری کند و تاثیری از غایت پدیده ها نپذیرفته در قیامت خود را بی ارزش تر از خاک می بیند.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ بهمن ۹۲ ، ۱۴:۰۳
فاطمه صالحی


بسم الله الرحمن الرحیم


"یا صاحب کل نجوا"


از سوره بروج...


انسان در احاطه ی سیستم شهودی عالم است. افکار و باورها و اعمال او با با این سیستم رصد می شوند و در روز موعودبه شهادت آورده می شوند.


انسانی که طبع خودبرتر بینی و تفوق وتسلط بر دیگران را در خود پرورش می دهد از بروج و شهود و روز موعود غافل است و در حقیقت از اصحاب "قعود" است.


"بطش شدید" پاسخ خداوند است به کسانی که موجب نقمت مومنان می شوند و گویای اینست که خداوند حامی و پشتیبان مومن است.


هر رخدادی در زندگی انسان تحت نظام تدبیر ربوبی است و هیچ انقطاعی در تجلی حق وجود ندارد.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ بهمن ۹۲ ، ۱۳:۵۰
فاطمه صالحی


بسم الله الرحمن الرحیم


"یا صاحب کل نجوا"


از سوره طارق...


جهت و مسیر کمال انسان هم به صورت تکوینی و هم به صورت تشریعی، دارای طارق و راهنماست.


انسان در پیمودن طریق رشد و کمال ، حافظ دارد.


قرآن و اهل بیت (ع) ییان کننده سیستم فصل در عالم هستند.


انسان باید مبنای هدف گزینی را "تفصیل" قرار دهد و با توجه به آن هدف ها را اولویت بندی کرده و عمل نماید.


کسی که به قول فصل اعتنا نمی کند، گرفتار کید می شود و سقوط می کند.



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ بهمن ۹۲ ، ۱۳:۲۳
فاطمه صالحی


بسم الله الرحمن الرحیم


"یا صاحب کل نجوا"


چشم آسمان

آن جا ...
آسمان چشم به راه است .
ستاره اش چشمک میزند.
این جا...
دلی بی تاب رفتن است.
نگاهش مانده که راهی بیابد.
از آن جا به این جا بارقه ی امید می بارد.
می خواندش از دور ...از نزدیک :
ببین من پناه توام،
پس بخواه!
برخیز از زمین و به آسمان برگرد.
قدم به قدم می رود تا می رسد به ستاره.
و از این جا ردپای نورانیش پیداست. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ بهمن ۹۲ ، ۱۳:۰۴
فاطمه صالحی

بسم الله الرحمن الرحیم

"یا صاحب کل نجوا"

وقتی انگشت های اشاره،این طرف و آن طرف سرگردان بودند
گفتی...الله احد...
به کدام سمت؟ به کدام سو؟ وقتی احدیتت همه جا را پر کرده است.
آن انگشت اشاره ها در حقیقت انگشت حیرتند مانده در افسون یکتایی تو.
"الله صمد"را که گفتی منتها و مقصد هر چیز را نشانم دادی .
یا منتهی طلب الطالبین...
یا منتهی امل الاملین...
یا منتهی همم العارفین...
یا منتهی...
می رسم به ..."لم یلد و لم یولد ولم یکن له کفوا احد"...
و "نه" می گویم به هر تفکیک به هر اقتباس به هر تشبیهی.
...و زمزمه ای آرام می پیچد:
" یا احد و یا صمد ...یا من لم یلد ولم یولد ولم یکن له کفوا احد"

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ بهمن ۹۲ ، ۱۲:۵۸
فاطمه صالحی